Thursday, July 25, 2013

محمود استادمحمد، خر نازنین شهر قصه

شکی نیست که محمود استادمحمد، خر نازنین شهر قصه صد سال دیگر هم که می‌ماند باز یک روزی یا یک شبی می‌رفت و باز هم شکی نیست که ما وقتی صبح بلند می‌شدیم تا مثل همیشه ببینیم دیشب چه خبر بد دیگری اتفاق افتاده، فردا یا صد سال دیگر، باز هم خبر  را که می‌دیدیم می‌خواندیم: «ما رو دیوونه و رسوا کردی، حالیته؟» دنیا نمی‌تواند خبر بد نداشته باشد. خبر بد را فقط می‌توان به تأخیر انداخت اما جلو آن را نمی‌شود گرفت. خر نازنین شهر قصه اگر هم سرطان نمی‌گرفت به درد دیگری می‌مرد. همه‌ی آدم‌ها این‌طوری‌اند؛ یک روزی یا یک شبی می‌میرند. اما استادمحمد هم مثل خیلی از مردم دارو نداشته. شاید اگر این وضعیت نبود این خبر بد را دیرتر می‌شنیدیم و دنیا مگر چیست جز تعویق فاجعه. حالا یکی بگوید این کیست که فاجعه را تسریع می‌کند؟ تفنگ بی‌کفایتی می‌گیرد سمت مردم و روزنامه‌ها را وامی‌دارد تا خبرهای صد سال بعد را الان بنویسند؟ 

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت