Saturday, May 04, 2013

حجم خاطره‌ها



حجم مسأله‌ی مهمی است. آن‌قدر مهم که باعث می‌شود به خاطرش چیزها را اولویت‌بندی کنیم و قید بعضی چیزها را به‌کل بزنیم. بشر ثانویه‌ای که من باشم و شما باشید به خیال خامی فکر کردیم که می‌توانیم آن‌قدر «فایل» بریزیم توی حافظه‌ی کامپیوترهامان که هیچ وقت نترکد و تمام نشود! غافل از این‌که حجم خاطره‌ها را هرگز نمی‌شود اندازه گرفت. گاهی یک عکس سه مگابایتی چنان حجمی اشغال می‌کند که باید بروی گدایی سرور! گاهی هم هزار عکس و ده‌هزار نوشته آن‌قدر بی‌ارزش‌اند که می‌بینی چپیده‌اند در پوشه‌ای و اصلاً یادت رفته که هستند.
اینجایی‌ها در تمام سازمان‌هایشان، چه دولتی و چه خصوصی چیزی دارند به نام (calendrier de conservation) که شاید بشود تقویم ذخیره کردن یا چیزی در این مایه‌ها ترجمه‌اش کرد. طبق این تقویم هرچیزی را فقط برای مدتی باید نگه داشت و نه بیشتر. آنچه می‌ماند می‌رود به آرشیو تاریخی و تاریخ می‌شود البته بعد از این‌که محرز شد ارزش نگهداری در موزه را دارد. خودشان را هم اذیت نمی‌کنند با نگه داشتن آنچه زمانش گذشته. من یا شما هم بهشان می‌گوییم بی‌عاطفه! انگار عاطفه جمع کردن «همه چیز» است!
فکر می‌کنم من هم باید به فکر حجم این حافظه باشم. باید به جایی برسم که دیگر به قول سید علی صالحی از ندانستن شمال و جنوب جهان گریه‌ام نگیرد، اگر یادم رفت نام کسی چه بوده به خودم بگویم چه خوب! لابد موعدش گذشته بوده. باید پاک می‌شده و همیشه به این فکر کنم که حافظه هم گنجایش محدودی دارد. حتا اگر حافظه‌ی تمام جهان را جمع کنی باز هم فشار خاطره‌ها آن‌قدر هست که اصرار کنند بر ماندن. پس باید جارو برداشت و تمام نام‌هایی را که دیری است پیش چشم نبوده‌اند پاک کرد. این‌طوری دست‌کم جلو یک انفجار بزرگ گرفته‌ای. 
به خودم می‌گویم: تو موفق می‌شوی!

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت