Thursday, July 03, 2008

حالیته




آره. داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس.
مارو دیوونه و رسوا کردی. حالیته؟ ما رو آواره‌ی صحرا کردی. حالیته؟ آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم. دست‌کم هر چی که بود،آدم بی‌غمی بودیم. حالیته؟ سروسامون داشتیم. کس و کاری داشتیم.
آی دیگه یادش به خیر. ننه‌مون جورابمون رو وصله می‌زد. مارو نفرین می‌کرد. بابامون خدابیامرز سرمون داد می‌کشید. به‌مون فحش می‌داد. با کمربند زمون اجباریش ،پامونو محکم می‌بست .ترکه‌های آلبالو رو کف پامون می‌شکست . حالیته ؟
یاد اون روزا به خیر ،چون بازم هر چی که بود سروسامونی بود . حالیته؟ ننه‌ای بود که نفرین بکنه ، بعد نصف شب پاشه لحاف رو آدم بکشه. که مبادا پسرش خدانکرده بچاد . که مبادا نورچشمش سینه پهلو بکنه . حالیته؟ ه,...بابایی بود که گاه و بی گاه سرمون داد بزنه. باهامون دعوا کنه. پامونو فلک کنه. بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه؛ اشکای شب قبلو که رو صورتمون ماسیده بود کم کمک با دستای زبر خودش پاک کنه. حالیته؟
می‌دونی. بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمتکشی بود. خدا رحمتش کنه . ننه‌ام کور و زمینگیر شده. ا,ی...دیگه پیر شده . بیچاره غصه ما پیرش کرد. غم رسوایی ما کور و زمینگیرش کرد. حالیته؟
اما راستش چی بگم؟ تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یک‌کاره تو راه ما سبز شدی. ما رو عاشق کردی. ما رو مجنون کردی . ما رو داغون کردی. حالیته؟
آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت. بعد از این اگه شبی، نصف شبی، به کسونی مثل ما قلندر و مست و خراب، تو کوچه برخوردی، اون چشا رو هم بذار. یا اقلاً دیگه این‌ریختی بهش نگاه نکن. آخه من قربون هیکلت برم! اگه هر نگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس باهاس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه ...





مهران بقایی
آره قربون حالیمه بدجور حالیمه اونقد که دیگه چشام خواب نداره بس که پف کرده و آتیشیه تو میگی قربونت برم چی کار میباس کرد می دونی ؟
5 juillet 2008, 04:56:11



0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت