Monday, January 30, 2006

داستانی از نفس‌تنگ

چند وقت پیش با خانم تندرو گفتگویی داشتیم در مورد بازار رمان و داستان کوتاه . این گفتگو در سایت قابیل(این‌جا) درآمده. من اما ناچار شدم داستانی بگویم از آن‌چه بر سر مجموعه‌ام "نفس‌تنگ" رفته و متأسفانه ناگزیر شده‌ام از کسی نام ببرم . باور کنید یک سال و ده یازده ماه زمان کمی نیست. من هنوز هم منتظر توضیح آن مشاور هستم. هم شماره موبایل مرا دارد و هم شماره خانه را . پدر ارجمند و محترمش هم چندبار شماره جدید را برایش نوشته . می توند تماس بگیرد یا نه، ای میل بزند و بگوید چه بر سر این مجموعه آورده. اگر به قصابی یا لبوفروشی هم داده باشد مهم نیست. فقط بگوید با این مجموعه داستان چه کرده. انتظار زیادی که نیست؟ ببخشید اگر داستانی که خواهید خواند شیرین نیست . از خانم تندرو هم ممنونم که ریتم گزارش خود را فدای این حکایت تلخ کرده‌اند. سپاس
پیام‌ها
سلام آقاي مرعشي عزيزمطالبتون راذخيره ميكنم تا بعدا" با دقت بخونمبه ما هم سر بزنيديا عليمحمود مونسي ســـ Homepage 02.03.06 - 1:17 am # ا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Azadegi مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سایت